RSS " />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شبهای بی سحر

دلت می خواد داد بزنی بگی نمی خوای.بگی می خوای خودت سرنوشتتا به دست بگیری بگی از بس زندگیتا به دلیلایی که فکر می کنن درسته جهت دادن خسته شدی اما صدات در نمی یاد فقط عین ابر بهار می باری و همه برای این باریدن سرزنشت می کنن.

همه ادعا می کنن دوستت دارن ادعا می کنن صلاحت را می خوان ادعا می کنن کمکت می کنن اما اینا فقط ادعاست.

می دونی مشکل چیه؟اینکه صلاح و مصلحت از نظر آدمای مختلف متفاوته.و از دید خدا....

بعضی وقتا خدا چنان همه چیز را در لحظه ای تغییر می ده که تو به تغییرات نمی رسی و ازشون جا می مونی .همه می گن مصلحت خدا بوده.خواست خدا بوده.تقدیر الهی بوده و...

باید سالها منتظر شی تا این مصلحت را درک کنی شاید هم هیچوقت درک نکنی.

ای کاش خدا علت تمام مصلحت اندیشیاش را می گفت.ای کاش می دونستم مصلحت من از نظر خدا کدومه و چرا؟


نوشته شده در پنج شنبه 87 شهریور 7ساعت 3:21 عصر توسط الف| نظرات شما ()|

کد آهنگ