RSS " />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شبهای بی سحر

بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم.

دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم.

می خواهم عشقت در دل بمیرد

می خواهم تا دیگردر سر یادت پایان گیرد

 هرعشقی میمیرد خاموشی می گیرد عشق تو نمیمیرد.

باور کن بعد از تو دیگری در قلبم جایت را نمی گیرد.

((تقدیم  به همه ی کسایی که عشق را به خاطر عشق در دل می کشند))  


نوشته شده در یکشنبه 87 تیر 30ساعت 9:10 عصر توسط الف| نظرات شما ()|

چه بارانی است در بیرون این اتاق!

باران؟

ابرهای همه ی تاریخ یک باره برسرم باریدن گرفته اند.

کسی نمیداند که درچه دردی وتبی

می سوزم و می نویسم!

 

شعر بالا را که از دکتر شریعتیه خیلی دوست دارم.یه حس غریبی توشه.

چقدر بده که خیلی وقتاآداب اجتماعی و رعایت حقوق دیگران آدما مجبور می کنه ماسک به چهره بزنه و جوری رفتار کنه که خرابی یا حتی خوشیه حال درونش حال دیگران را خراب نکنه.خیلی وقتا مجبور شدم الکی بخندم در حالیکه درونم گریه می کرده.به خاطر بقیه.به خاطر اینکه کسی نگه چراامروز که من خوشم ضد حال بهم زدی.به خاطر اینکه بهم نگن تو دیگه چته تو که همه چیز تکمیلی.به خاطر اینکه زبون خدا نشن و بگن تو ناشکری.نگن هیچی نگو تا خدا قهرش نگرفته.

بعضی وقتا اینقدر خسته می شم که دلم می خواد خدا از اون بالا داد بزنه و به اینا بگه که خدایی کردنا بذارن کنار.بگه که اگه اون خداست مث این زمینیا بابنده ش که گاهی گله ایم می کنه لجبازی نمی کنه....یعنی میشه یه روزی خدا داد بزنه؟؟؟؟؟


نوشته شده در شنبه 87 تیر 29ساعت 7:46 عصر توسط الف| نظرات شما ()|

امروز بیست و نهمین روز از تیر ماه سال هشتاد و هفته و من امروز به جمع خانواده ی بزرگ پارسی بلاگ پیوستم.

این وبلاگ را با تمام مطالبش تقدیم به کسی می کنم که خیلی درسا را تو زندگیم ازش یاد گرفتم.خیلی.

امیدوارم همیشه دنیا به کامش باشه.


نوشته شده در شنبه 87 تیر 29ساعت 5:29 عصر توسط الف| نظرات شما ()|

کد آهنگ