RSS " />
شبهای بی سحر

خیلی وقته دنبالت می گردم.همه جا را گشتم.از همه هم پرسیدم اما همه فقط فکر می کنند که میدونن کجایی.هیچ کس نمیدونه.شایدم می دونه اما نمی تونه بیان کنه.شایدم می ترسه بگه.باورت می شه به خاطر این سوال چقدر حرف از مردم خوردم  .چقدر مامانم گفته از بس نشستی پا اینترنت از دست رفتی . می دونی یه زمانی یکی می گفت تو لا بلای قرآن پیدا می شی.می گفت تو را حس می کنه.به قدری بهت نیاز داشتم که دست از سر اون بر نمی داشتم تا تو را بهم نشون بده.اما یواش یواش اونم بهم گفت خل شدم.گفت تو را از یاد بردم.از دستم فرار کردکه ....

بگذریم...زن همسایمون خیلی خانوم گلیه می گفت تو مفاتیح دنبالت بگردم.تو مناجات ائمه.گشتم اما .... بعد سراغ کتابای روانشناسی رفتم.تو همه ی اماکن متبرکه همه ی مساجد که می گن خونته هم دنبالت گشتم. پای منبر روحانیون هم نشستم.

همه می گن هستی.همه جاهستی.می گن گم نشدی.می گن مث آب روون تو روح همه جاری هستی  اما چرا من نمی تونم بفهممت.

چرا تو روحم حست نمی کنم.اگه من از تو پر باشم که نباید این باشم که.نباید اینقده کم تحمل اینقده ناامید اینقده گنهکار باشم .

اگه من از جنس توام اگه تو تو وجود خود منی پس کجایی..نه نه نه نمی گم ولم کردی..می دونی که می دونم همیشه منا رو دوشت حمل کردی.من همه ی داشته هاما مدیون توام نه خودم .اما من می خوام لمست کنم.می خوام حست کنم.می خوام باهام حرف بزنی.می خوام نوازشم کنی.مگه تو از مامانم مهربونتر نیسی؟پس خودتا نشونم بده.

خدا من تو را می خوام.با تمام وجودم می خوامت.این خواسته ی زیادیه؟؟؟؟؟؟


نوشته شده در پنج شنبه 87 مرداد 10ساعت 1:10 صبح توسط الف| نظرات شما ()|

کد آهنگ